۱۸ شهریور، ۱۳۹۹

برگی از تاریخ: وقتی سفارت مصر در تهران اشغال شد

 

یکی از اولین اقدامات جمهوری اسلامی اعتراض به معاهده صلح مصر و اسرائیل بود

روابط ایران با مصر قطع شد و تا همین امروز نیز برقرار نشده است-عکس از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

توافق اخیر اسرائیل و امارات متحده عربی به واکنش‌ها و تحلیل‌های مختلفی در منطقه منجر شد، اما واکنش یک دولت از پیش معلوم بود: جمهوری اسلامی ایران از آغاز، خود را با دشمنی با اسرائیل تعریف کرده و همیشه معترض به صلح اسرائیل و کشورهای عربی بوده است. این بار نیز صدای تهران علیه «توافق ابراهیم» بلند شد و سازمان‌های مورد حمایت آن همچون حماس فلسطین و حزب‌الله لبنان در صف اول مخالفت با توافق تاریخی ابوظبی-‌تل‌آویو قرار گرفتند. این توافق البته مخالفینی وسیع‌تر دارد و مهم‌تر از همه رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) که طبیعتا به توافقی که مضر منافع مردم فلسطین می‌داند معترض است. اما مخالفت ساف با مخالفت تهران و متحدینش تفاوت ماهوی دارد. نفس به رسمیت شناختن اسرائیل نمی‌تواند مورد اعتراض رهبری فلسطینی‌ها باشد چرا که خود آن‌ها به همراه مصر، اردن و حالا امارات از معدود اعضای اتحادیه عرب هستند که با اسرائیل روابط دیپلماتیک دارند.

تاریخ جمهوری اسلامی از ابتدای آن به مخالفت با صلح بین عرب‌ها و اسرائیل پیوند خورده است. در سپتامبر ۱۹۷۸ که توافق کمپ دیوید به وساطت جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، بین مصر و اسرائیل امضا شد، آیت‌الله خمینی از پاریس در گفتگو با خبرگزاری آسوشیتدپرس مخالفت خود را اعلام کرد. در آن روزها این تصور که کمتر از چند ماه دیگر شاه از ایران فراری می‌شود و خمینی به جای او بر تخت قدرت در تهران تکیه می‌زند آسان نبود. پاییز آن سال توجه‌ها جلب کمپ دیوید، اقامتگاه تفریحی رئیس‌جمهور آمریکا در ایالت مریلند، بود. اما همان زمانی که کارتر به همراه انور سادات، رئیس‌جمهو مصر و مناخم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل گرم مذاکره بودند، در ایران واقعه خونین ۱۷ شهریور روی داد. دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا در مرکز مطبوعاتی کمپ دیوید تظاهرات می‌کردند و اما توجه چندانی به آن‌ها نبود. کارتر و سادات هر دو از همان کمپ دیوید با شاه تماس گرفتند تا حمایت خود را اعلام کنند اما این در میان کوه اخبار خاورمیانه گم شد. کسی خبر نداشت که جنبش انقلابی که از میدان ژاله تهران تا مرکز مطبوعاتی کمپ دیوید به میدان آمده به زودی نقش خود را بر تاریخ می‌زند.

محمدرضا شاه خود در رقم خوردن کمپ دیوید ۱۹۷۸ نقش بازی کرده بود، نقشی که انتظار می‌رود جزئیات آن‌را تاریخدانان در آینده بیشتر برملا کنند. یوسی آلفر، مامور اطلاعاتی سابق اسرائیل، در کتاب «پیرامون: جستجوی اسرائیل برای متحد در خاورمیانه» (۲۰۱۵) روابط اسرائیل با دو پادشاه را در هموار ساختن راهی که به سفر انور سادات به اسرائیل و سپس کمپ دیوید منجر شد کلیدی می‌داند: ملک حسنِ مراکش و محمدرضا شاه پهلوی. دوست و متحد نزدیک شاه، ملک حسینِ اردن، اما از ابتدا مخالف کمپ دیوید بود. در دسامبر ۱۹۷۷ که کارتر به ایران آمد، ملک حسین هم خودش را به تهران رساند تا با شاه و رئیس‌جمهور آمریکا گفتگو کند. او خواهان این بود که مساله خودمختاری فلسطینی‌ها از مساله خروج اسرائیل از اراضی اشغالی مصر (صحرای سینا) جدا نشود و در یکی از نامه‌های متعدد خود به کارتر در سال ۱۹۷۸ هشدار داد که توافق مصر و اسرائیل می‌تواند «باعث شود جهان عرب به سمت رادیکالیسم افراطی قدم بردارد.»

نقش شاه در هموار کردن راه کمپ دیوید هر چه بوده باشد متزلزل شدن و در نهایت ساقط شدن او که چند ماه بعد در پی آمد بی‌شک بر ادامه مذاکرات تاثیر گذاشت. بیشتر تاریخدانان معتقدند که سقوط شاه باعث شد کارتر هر چه در توان دارد برای رقم خوردن سریع‌تر معاهده صلح مصر و اسرائیل انجام دهد. سلیم یعقوب، تاریخدان برجسته و استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا، می‌نویسد: «کارتر هر روز بیشتر احساس فشار می‌کرد که باید به موفقیتی سریع در مذاکرات مصر و اسرائیل برسد تا با این تصور (و در نتیجه واقعیت) که نفوذ آمریکا در منطقه کاهش یافته مقابله کند.»

ویلیام کوآنت، یکی از مذاکره‌کنندگان‌ آمریکایی کمپ دیوید می‌نویسد: «شاه ایران که در اوایل سال ۱۹۷۹ از قدرت ساقط شد همه از جا پریدند. بخصوص کارتر. او به دلایل سیاسی و استراتژیک به این نتیجه رسید که نمی‌تواند اجازه دهد فرصت صلح بین مصر و اسرائیل در حالی که ایران درگیر انقلاب است از دست برود.»

در اسناد تاریخی نیز می‌بینیم که زبیگنیف برژنسکی، مشاور امنیت ملی، در روز ۲۳ ژانویه به کارتر هشدار می‌دهد که وقت تنگ است و توافق مصر و اسرائیل باید هر چه زودتر رقم بخورد. در همین روز «کمیته بازبینی سیاست‌گذاری» آمریکا تشکیل جلسه داد و به این نتیجه رسید که جای خالی شاه به این راحتی‌ها پر نخواهد شد. کوآنت می‌نویسد که بیشتر حضار متفق‌القول بودند که بر خلاف برخی تصورها، عربستان سعودی نمی‌تواند جای خالی شاه ایران را در منطقه پر کند.

درگرفتن انقلاب در ایران اما هر چه کارتر را مصرتر کرده بود لزوما این تاثیر را بر قاهره و تل‌آویو نداشت. کوآنت در یکی از مقالات خود در سال ۲۰۱۹ می‌نویسد بگین «برای رسیدن به صلح با رهبر عربی که شاید به همان سرنوشت شاه دچار شود دچار تردید شده بود.» تحلیلگران سازمان سیا بعدها نوشتند انقلاب ایران «باعث شد مصر و اسرائیل مواضع سرسخت‌تری در مورد مسائل کلیدی حل‌ناشده در مذاکرات صلح اتخاذ کنند.» سادات طبعا نگران بود که اگر با اسرائیل صلح کند مثل شاه ایران سرنگون شود.

جمهوری نوپای اسلامی و کمپ دیوید

در پیامد سقوط شاه، کریم سنجابیِ جبهه ملی، اولین وزیر خارجه نظام جدید بود. او در همان ابتدا در پیامی به یاسر عرفات توافق کمپ دیوید را خنجر زدن از پشت به فلسطینی‌ها تعبیر کرد. یعنی حتی پیش از به قدرت رسیدن خمینیست‌ها و در زمان دولت موقت لیبرال‌ها نیز موضع جمهوری اسلامی نسبت به کمپ دیوید مشخص بود. در این فضا، عرفات هنرمندانه خود را به تهران رساند تا اولین مهمان خارجی جمهوری اسلامی نوپا باشد. دفتر اسرائیلی‌ها در تهران تعطیل شد و دیپلمات‌های اسرائیلی از ایران گریختند. در عوض حالا عرفات و ساف سفارت و کنسولگری‌های خودشان را در ایران برپاکردند.

در همان روزهایی که جمهوری اسلامی تازه داشت بر پا می‌شد دور جدید مذاکرات کمپ دیوید در جریان بود. سایرس ونس،‌ وزیر خارجه، آمریکا به همراه همتایان مصری و اسرائیلی خود، مصطفی خلیلی و موشه دایان، سخت درگیر مذاکره بودند. روزنامه «نیویورک تایمز» در روز ۲۵ فوریه ۱۹۷۹ در گزارشی با عنوان «سایه خمینی بر مذاکرات صلح خاورمیانه» به نقش ایران اشاره کرد. این گزارش پیش‌بینی کرد که کشورهایی مثل اردن و عربستان سعودی حالا که شاه سرنگون شده معاهده مصر و اسرائیل را تایید نخواهند کرد. همین است که فهد، ولیعهد وقت عربستان سعودی، سفر خود به آمریکا را لغو کرده بود تا تحت فشار کارتر در این زمینه قرار نگیرد. چند ماه بعد که سفارت آمریکا در ایران اشغال شد، ملک حسین در همدردی با کارتر نوشت: «در این دوره خطرناک به شما خیلی احساس نزدیکی کرده‌ام.» اما او نیز هنوز حاضر نبود صلح قاهره-‌تل‌آویو را تایید کند تا شاید به ریاست‌جمهوری کارتر کمک کند (بعدها در زمان کلینتون چنین شد و اردن در سال ۱۹۹۴ دومین کشور عربی شد که با اسرائیل توافق صلح امضا می‌کند.)

معاهده صلح اسرائیل و فلسطین بالاخره در ۲۶ مارس ۱۹۷۹ در کاخ سفید امضا شد. مصر رسما اولین کشور عربی شد که اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد. اتحادیه عرب، این کشور را اخراج کرد و مقر خود را از قاهره به تونس منتقل کرد. مطابق معمول اما کشورهای عربی بیشتر دست به حرکات نمادین زدند تا عمل. اردنی که آن‌قدر با کمپ دیوید مخالفت کرده بود روابط دیپلماتیک خود با مصر را قطع نکرد. عمان عملا حامی کمپ دیوید بود و در نشست اضطراری اتحادیه عرب در بغداد در مخالفت با معاهده صلح شرکت نکرد. عربستان سعودی تحریم‌هایی بر مصر اعمال کرد اما اقدام بیشتری انجام نداد. به همین علت در نشست بغداد (که فردای امضای معاهده، در روز ۲۷ مارس) انجام می‌شد یاسر عرفات وارد دعوای کلامی با سعود بن فیصل، وزیر خارجه وقت ریاض، شد. صدام حسین که تازه چند ماه بعد رئیس‌جمهور عراق می‌شد اکنون کوشید خود را متحد اصلی عرفات و حامی واقعی فلسطینی‌ها جا بزند.

اولین واکنش به معاهده در ایران، اما از سوی گروهی آمد که در بیشتر تاریخ‌های بعدی فراموش شده است. هشت صبح شش فروردین ۱۳۵۸، در حالی که خبر توافق تازه منتشر شده بود، جمعی ۵۰ نفره به سفارت مصر در تهران حمله کردند. این جمع خود را «دانشجویان عرب» مقیم ایران می‌خواندند و به نظر می‌آمد بیشتر دانشجویان کشورهای خارجی هستند و نه شهروندانِ عربِ ایران. آن‌ها شیشه‌های سفارت را شکستند و بیانیه پنج ماده‌ای‌شان هم از صدا و سیمای حکومت نوپا پخش شد.

در بیانیه این دانشجویان آمد که «قرارداد، امکان باصطلاح قانونی غصب کردن سرزمین‌های اسلام به صهیونیسم می‌دهد… هدف قرارداد صلح، ایجاد جدایی میان مردم عرب مصر از امت و تاریخ و فرهنگ اعراب است.»

نماینده دانشجویان در گفتگو با صدا و سیما شعارهای خود را به فارسی (با لهجه عربی) بازگو کرد: «پیروز باد نبرد خلق فلسطین در راه آزادی تمامی سرزمین‌های فلسطینی. پیروز باد مردم آزاد و رزمنده مصر. پیروز باد انقلاب ایران به رهبری امام خمینی. پیروز باد خلق‌های مجاهدی که در راه آزادی مبارزه می‌کنند. سرنگون باد تمام قراردادها و پیمان‌های تسلیم‌طلبانه.»

عکس جمال عبدالناصر، بنیانگذار جمهوری مصر، در سفارت بالا رفت و شعارهایی همچون «اسرائیل نابود است، فلسطین پیروز است»، «مرگ بر کارتر، بگین، سادات» و «نابود باد مثلث سادات، صهیونیسم و امپریالیسم‌» به زبان‌های فارسی و عربی بر در و دیوار سفارت قرار گرفت.

سفیر مصر در تهران پیشنهاد مذاکره با دانشجویان را داد اما این پیشنهاد پذیرفته نشد. در فضای انقلابی‌گری آن روزها دانشجویان ایرانی نیز به این گروه پیوستند. خواست اصلی دانشجویان عرب مورد حمایت خیلی از گروه‌های ایرانی نیز بود. نماینده آن‌‌ها این خواست را به روشنی بیان کرد: «ما دانشجویان عرب از برادران ایرانی می‌خواهیم برای آزاد کردن بیت‌المقدس و فلسطین از سازمان آزادیبخش فلسطین پشتیبانی کنند و همچنین از دولت ایران می‌خواهیم که با رژیم سادات قطع رابطه کند.»

از طرف وزارت خارجه ایران، پسر دکتر سنجابی (وزیر خارجه وقت) و علی اردلان به سفارت مصر رفتند و آن‌را از دانشجویان تحویل گرفتند. اردلان هم نماینده وزارت خارجه بود، هم از سران جبهه ملی و هم برادر زن سنجابی (او چند ماه بعد وزیر دارایی جمهوری اسلامی می‌شد.) اما آینده سیاست خارجه را نه لیبرال‌هایی همچون سنجابی و اردلان که انقلابیونی از جنس همان‌ها که به سفارت حمله کردند رقم می‌زدند. سنجابی حدود ۲۰ روز بعد استعفا داد و جای خود را به ابراهیم یزدی داد. در روز ۱۱ اردیبهشت، یعنی حدود یک ماه پس از این واقعه، خمینی در نامه‌ای به یزدی دستوری ساده صادر کرد: «با در نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی‌چون و چرای دولت مصر از آمریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید.»

روابط ایران با مصر قطع شد و تا همین امروز نیز برقرار نشده است. سادات اولین رهبر جهان شد که خمینی را «دیوانه» خواند و به جهان نسبت به او هشدار داد. خود او در اکتبر ۱۹۸۱ بهای صلح‌طلبی‌اش را داد و به ضرب گلوله خالد اسلامبولی کشته شد؛ اسلام‌گرایی افراطی که ایران نامش را بر یکی از خیابان‌های اصلی تهران قرار داد.