تالش برای برطرف کردن تضادهای بروز نموده از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در فهم و توضیح پدیدههایی از طبیعت که تا آن زمان عمدتا با قوانین قرن هفدهم بررسی میشدند در نهایت منتهی به ارائه دو نظریهی کامال جدید با پتانسیل بسیار باال به نام نظریه نسبیت و نظریه کوانتوم گردید. این نظریهها نه تنها توانستند تضادهای موجود را برطرف کنند بلکه در طو ل تنها چند دهه سبب دستآوردهای علمی ـ صنعتی چنان عظیمی شدند که در ک ل تاریخ بشر بینظیر است. با این حال باید گفت که نظریههای مزبور با مسائل نظری، تعبیری و ساختاری حل نشدهای مواجه هست ند که بعضا حتی از جانب پایهگذارانشان نیز ذکر شدهاند، از جمله از جانب آلبرت اینشتین، لو یی دوبروی و اروین شرودینگر، بهخصوص ق در مورد نظریه کوانتوم. تعبیر درس ت این نظریه و مفهومهای آن خواهان تعری ف دقی مفهو م "واقعیت" است. شناخ ت درست از مفهوم واقعیت اما خواهان همیاری علم فیزیک و فلسفه است. در این مقاله میکوشم جنبههایی از مسائل بنیادی حل نشدهی نظریه کوانتوم در رابطه با مفهو م واقعیت را به زبان ساده بیان کنم. توضیحات ارایه شده نشان میدهند که الزم است مفاهیم نظریه کوانتوم از جمله و بهویژه مفهوم واقعیت از جانب فلسفه هرچه بیشتر به چالش کشیده شود.
https://melliun.org/v/wp-content/uploads/2020/10/The-Concept-of-Reality-in-QT.pdf