وقتی سردار خنثی، پاچه شلوارش را زد بالا، امام چه گفت؟
دعوای گرگها با هم به جایی رسیده که این گرگ به آن گرگ میگوید تو روباهی! آن گرگ به این گرگ میگوید اصلاً تو گرگ نیستی، خری!
حالا برای ضایعکردن همدیگر میگویند ادرار کردن سگی «بیتربیت»، جان امام خمینی را نجات داد و کودتای قطبزاده را خنثی کرد! (این نه طنز است، نه کنایه، عین خبر کتبی و ویدیویی است.»
«کمیته چک و خنثی سپاه پاسداران!». من نمیدانستم سپاه پاسداران جمهوری اسلامی چنین کمیتهای دارد. اگر میدانستم اول پیشنهاد میکردم یک اسم مثل آدم برایش بگذارند که معلوم باشد به کدام زبان است. یکجوری باشد که آدم موقع خواندن چیزی کم نیاورد و راحت به «سپاه پاسداران» بچسبد.
حالا این کمیته ناقصالخلقه، رئیس و معاون و مسئول و باجناغ رئیس و پسرخاله معاون و خواهرزن مسئول هم حتماً دارد، قول میدهم مادرزن علیالبدل هم داشته باشد (مثل باقی مؤسساتشان)، که فعلاً کاری باهاشان نداریم جز با آقای « احمد کریمپور مسئول کمیته چک و خنثی سپاه پاسداران در دهه ۶۰» (یعنی دهه به دهه پست میگیرند؟)
خبر این بود که این آقای چک و خنثایی، گذاشته توی کار فرمانده حفاظت خانه خمینی. در تلویزیون مصاحبه کرده و گفته است که در جریان کودتای قطبزاده، یک سگ باعث نجات جان امام خمینی شده! یک سگ بیتربیت – حالا بیا و درستش کن!
از قضا مسئولش آمده درستش کند. حجتالاسلاموالمسلمین سید سراجالدین موسوی فرمانده حفاظت خانه امام خمینی گفته اختیار دارید، سگ، سگ کی باشد؟، خودم فرمانده حفاظت خانه آقا بودم.
ایشان به تکهتکه نوار ویدئوی جواب کتبی داده. مسئول چک و خنثای سپاه پاسداران میگوید که در اطراف خانه امام خمینی چند خانه بود از جمله خانه قطبزاده و…
ماجرای سگی که تربیت نداشت!
«در آن روز صاحبخانه چهارم- یک مراسم تولد برای بچهاش میگیرد، آنها یک سگ داشتند، این حیوان میآید، توی آن سالنی که در تدراک مراسم بودند، ادرار میکند، معمولاً سگهای تربیتشده این کار را نمیکنند. (سگ بیتربیت) وقتی سگ ادرار میکند، صاحبخانه عصبانی میشود و سگ را شلاق میزند، حیوان فرار میکند، میرود حیاط منزل و میرود روی دیوار و میپرد توی آن خانه خالی. مراسم -تولد- وقتی تمام میشود، این صاحب سگ میآید به بچههای کمیته میگوید: «این سگ ما یک اشتباهی کرده بود و ماهم زده بودیم و رفته توی این خونه بغلی، اگر بشه اجازه بدهید ما بریم بیاریمش.» بچههای کمیته میگن، ما خودمان میریم میآریم. میرن میگردند، سگی نمیبینن. صاحب سگ میگوید «یک قناتی از بین این خونه -آن محیط وجود دارد، آنجا را بگردین». بچههای کمیته طبق این نشانیها میروند نگاه میکنند، میبینند، سگ روی تعدادی جعبه، پُر ازمواد تی-ان-تی(TNT) و C۴ نشسته. که بعداً ما متوجه شدیم که اگر(کودتاچیان) نتوانستند، بیت خمینی را بمباران بکنند، این مواد منفجره را ببرند زیر خانه خمینی. چون این قنات میآمد در حوض حضرت خمینی میریخت و من رفتم همه جا را گشتم و چک کردم و رفتم از آن «تونل» به خانه قطبزاده رسیدم. نزدیک ظهر بود خمینی گفتند به فلانی بگوید من میخوام بروم بالا… من درآن لحظه شلوارم را زده بودم تا بالای زانو چون در آب بودم…»
برای اطمینان از درستی آنچه حجتالاسلام حفاظتی از ویدئوی سردار خنثایی، نقل کرده، منِ هادی خرسندی، ویدئو را با دقت نگاه کردم (برای شهادت در تاریخ) که بدانم آیا آقای مکچوخسپ (مسئول کمیته چک و خنثی سپاه پاسداران) شلوارش را زده بود تا زانو بالا یا خیر؟
دیدم حجتالاسلام درست نقل نکرده. طرف حرف از زانو نزده. ایشان یکبار میگوید «پاهامو زدم بالا»، یکبار هم میگوید «پاچهمو زده بودم بالا»، (با دست هم به مصاحبهکننده نشان میدهد.) فرق چندانی هم نمیکند البته ولی از لحاظ شفافسازی بد نیست که حتی برای آیندگان با خط میخی نوشته شود و بخصوص نسلهای بعدی بدانند که حضرت امام دوست نداشته لنگوپاچه ایشان را ببیند:
« …. یعنی پاهامو زدم بالا، امام داشتند مطالعه میکردند، میخواستند بیان برن بالا. نزدیک ظهر بود. گفتند که به فلانی بگید که من میخوام بیام برم بالا –( پاچهمو زده بودم بالا که تو آبها داشتم اونجارو میگشتم –اینجوری) بره توی آشپزخونه تا من بیام برم بالا…»
حجتالاسلام مسئول حفاظت بیت امام در پاسخ، همه ادعاهای او را رد میکند و مینویسد: آن محدوده مربوط به سپاه بوده و «برادران پاسدار هیچ مسئولیتی برای پیدا کردن آن سگ نداشتهاند.» منزل مورد ادعا اصلاً قنات ندارد و تکذیب میکنم. «نه در قنات نه در منزل مذکور بمب و مواد منفجره وجود نداشته…»
حالا چه شده که بعد از اینهمه سال، اوشان به فکر خاطرهگوئی افتاده، و ایشان بهشدت موارد را دانهدانه تکذیب کرده؟، فقط قاضی منصوری میداند و بس! شما هم دیگر در اینترنت دنبال بقیه ماجرا نگردید. با هم «صلح» میکنند.
آنچه مرا، با اینهمه گرفتاری، به نقل این اخبار مهم و داغ واداشت، نه برای بزرگداشت خاطره سگی بود که جان امام خمینی را نجات داد. (آنهم با بیتربیتی)، بلکه خبر از این جهت برایم جالب بود که بالأخره یک نفر در جمهوری اسلامی پاچه ورمال بودن خود را بروز داده درحالیکه باقیشان مراتب پاچهورمالیدگی خود را افشا نمیکنند. همین. میرویم سر پاچهورمال بعدی.
**********
من و خبرهای وطن
-سعید حجاریان گفت: «به آن بخش از خارجنشینها که شناسنامه و گذرنامه ایرانی خود را پاره کرده و تبعه کشور متبوع خود شدهاند و فقط با ما اشتراک زبانی دارند، باید همچون سایر اتباع خارجی نگریست زیرا تعلق خاطری به وطن نداشته و حتی در بزنگاههای حساس منافع کشور غیر را نمایندگی میکنند.»
این آقای محترم که نمیدانم پاچههایش را تا کجا بالا زده، حدود بیست سال پیش هم شبیه چنین فرمایشی داشت. در اینجا سروده منتشرشده آن سال خودم را با افزودن بیتی در باب «اشتراک زبانی» دوباره تقدیم حضور مبارک ایشان میکنم: