گروه خانواده: خبر فوت یک کودک 11 ساله خوزستانی تحت تاثیر چالش مومو یکی از اخبار پرحاشیه چند روز گذشته بود که بسیاری از کودکان و والدین را ترساند. زن ترسناکی با چشمان از حدقه بیرون زده که عکسش در روزهای اخیر مدام دست به دست میشود و کودکان زیادی میترسند که روزی سروکلهاش در تلفن همراه آنها پیدا شود و آنها را آزار بدهد. اما پدیده مومو و چالشهایش طبق جستجوهای اینترنتی در منابع مختلف بیشتر یک افسانهاست و چنین چیزی وجود ندارد. اما نمیشود منکر آزار و اذیتهای اینترنتی کودکان توسط افراد سودجو و مزاحم فضای مجازی شد. افراد کودک آزاری که این بار از این عکس فراگیر شده برای آزار کودکانی که این روزها بسیار در این باره خیالاتی میشوند استفاده میکنند و از طریق آن به کودک ضربه میزنند. بسیار دیدهشده است که آنها از این طریق کودک را واردار به کارهای مختلفی میکنند که بسیار آزاردهندهاست و یا از طریق او به حسابهای بانکی پدر و مادرش دست پیدا میکنند. «مومو» این روزها بحث روز رسانههای کشور است و افراد مختلف درباره آن اظهار نظر میکنند و برخی گفتهها و شنیدهها و حتی منابع باهمدیگر همخوانی ندارد.
در ویکی پدیای چالش مومو نیز آمدهاست که در ابتدا یک سایت اندونزیایی درباره خودکشی یک کودک درباره مومو خبری منتشر کرد و بعد از آن مومو و اتفاقات پیرامون آن جهانی شد. اما طبق آمارها شکایت مستقیم زیادی از «مومو» و ارتباط مستقیم کودکان با این پدیده ثبت نشدهاست. اما مومو یکباره تبدیل به یک موضوع جهانی شد.
خبرها درباره مومو از خود واقعی آن ترسناکتر است
معاون اجتماعی پلیس فتا درباره صحت و سقم این خبر و جزییات فوت این دانش آموز خوزستانی روی خط شبکه خبر آمد و گفت: «چالش مومو یک بازی است که در سال 2015 آخرین آپدیت این بازی در کشور انگلیس و قبل از آن در فرانسه و قبل از آن در آمریکا انجام شد. و اصولا بازی بود که بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین اجرا میشد. به هیچ عنوان و به هیچ عنوان چنین بازی در کشور ما تحت این عنوان دمو نمیشود. اما در حال حاضر چه اتفاقی میافتد؟ یک سری ژستهای خاص وجود دارد که تبدیل به یک خرده فرهنگ شدهاست. بعضی از افراد که سابقه و نبوغ خاصی در امر شبکههای اجتماعی و پیامرسانها دارند میآیند با آزار و اذیت سایر کاربران برای خودشان عرض اندام میکنند. این اتفاق در کشورما به این شکل وجود دارد. لینکهایی را برای هموطنانمان میفرستند و ناخودآگاه خود هموطنانمان در چرخه تولید این ناامنیها قرار میگیرند و برای دیگران هم این لینکها را میفرستند و ما شاهد این هستیم که خبر بزرگتر از موضوع اصلی میشود. ما به همه دانش آموزان، معلمان و والدین که با مجموعه پلیس فتا تماس گرفتند این قول را میدهیم که این چالش در حد یک شوخی، سرگرمی و تشویش اذهان عمومی است که پلیس فتا علیه آن اقدام میکند.اما موضوع خوزستان این است که یک کودک 11 ساله متاسفانه به دلایل بیماری زمینهای سکته قلبی و فوت میکند و پدر این فرزند طبق گزارش پروند هیچ عنوان شکایتی مبنی بر اینکه این کودک درگیر این بازی بودهاست ندارد و چیزی که پزشکی قانونی هم تایید کرده همین موضوع است. خانوادهها مراقب باشند این استرس مضاعف را به فرزندانشان منتقل نکنند.»
«بهاره مهرجویی» روانشناس نیز درباره مومو و کودک آزاریهای انجام شده در قالب چنین مسائلی صحبت کرد و در ادامه هشدارهایی به والدین داد.
«مومو» وجود ندارد اما آزار کودک در قالب «مومو» وجود دارد
آوازه بازی «مومو» این روزها دیگر به گوش همه رسیدهاست. «مومو» یک بازی سیستماتیک است که یک پروفایلی در واتساپ دارد که با بچههای شما تماس میگیرد و ممکن است با هک کردن حسابشان آنقدر آزارشان دهد که بچه شما را وادار به هرکاری میکند و در نهایت احتمال دارد این خشونت و آزار به خودکشی کودک منجر شود. من در این باره مطالعات زیادی کردم و پیگیر بودم چون بازی ایرانی نیست خواستم بدانم منابع خارجی در این باره چه چیزی میگویند و دیدم که از اساس همچین چیزی وجود خارجی ندارد اما بسیاری از افراد کودکآزار و افراد ضداجتماع وقتی میخواهند در قالب یک چیز فراگیر شده به جامعه آسیب بزنند میتوانند از این فرصت استفاده کنند و البته استفاده هم کردند. اگر شما همین الان در تلگرام و اینستاگرام جستجو کنید کلی حساب فارسی و غیر فارسی میآورد که اسمشان همین «مومو» است و حتی شما شاید بتوانید با آنها تماس هم بگیرید. بسیاری از اینها افراد هویت باختهای هستند که صرفا عکس پروفایلشان را عکس مومو قراردادهاند.
فرزندان ما در معرض مسائلی مهمتر از «مومو» در فضای مجازی هستند
جدای از اینکه این بازی، یک بازی کذب و دروغی است اما همواره بچههای ما را مسائلی اینچنینی تهدید میکند که «مومو» و ماجراهایش یکی از آنهاست که به تازگی مد شدهاست. فارغ از اینکه راست یا دروغ باشد بچهها در معرض این تهدیدها قرار دارند. به خصوص در شرایط فعلی که بچههای ما مدرسههایشان به صورت مجازی برگزار میشود و بیش از پیش موبایل دستشان است و شما در دورافتادهترین مناطق کشور بچهها اگر بخواهند مدرسه بروند با یک تبلت یا تلفن همراه با مدرسهشان در ارتباط هستند.
خانوادههای ما خانوادههایی هستند که معمولا امنیت لازم برای اینکه کودک مسائل و ترسهای درونیاش را بگوید ایجاد نکردهاند و خیلی زیاد میبینیم که فرزندان ما در معرض مسائلی از فضای مجازی قرار گرفتهاند که یا میترسند به خانواده بگویند و یا آن طرف اعتماد بیشتری نسبت به خانواده به آنها دادهاست و بهتر توانستهاست فرزند ما را به خودش جذب کند.
به طور مثال دخترخانمی که ممکن است مورد آزار یک مرد 40 ساله قرار گرفته باشد و روال زندگیش بهم خورده است و یک نفر عکسهای مستهجنی برایش ارسال میکند و او به خانواده نگفتهاست. این مسائل متاسفانه وجود خارجی دارد.
فرزندان والدین ترسو به مشکلات بیشتری دچار میشوند
فارغ از اینکه مومو واقعی است یا واقعی نیست که اصلا این موضوع اهمیتی ندارد باید بدانیم امثال این خطرها بچهها ما را در این فضا تهدید میکند و باید ببینیم کدام بچهها جذب این افراد کودک آزار میشوند؟ کدام بچهها این مسائل برایشان جذاب است و بیشتر از جذابیت آنها را ادامه میدهند؟ متاسفانه بسیاری از بچهها در تنهایی زیادی به سر میبرند. بچهای که والدینش درگیر نزاع و دعواهای زن و شوهری هستند. بچهای که در اتاقش نشستهاست و پدر و مادر اصلا نمیدانند که او در اتاقش مشغول چه کاری است؟ بچهای که اصلا ارتباط و گفتگویش با خانواده شکل نگرفتهاست. بچهای که میگوید اگر به پدرم بگویم پدرم مرا خیلی دعوا میکند. یا پدر و مادرهایی که از بس بچه را ترساندهاند که بچه جرات این را ندارد که با آنها حرف بزند. یا آنقدر والدین ترسو هستند که بچه میگوید اگر من مشکلی که برایم پیش آمدهاست را به مادرم بگویم او سکته میکند و راهی بیمارستان میشود. والدین باید بدانند صرف اینکه به بچه اطلاعرسانی و آگاهسازی کنند فایدهای ندارد اگر خودشان در مقابل مشکلات ترسو باشند.
کودک آزارها از هر نقطه ضعف خانوادگی استفاده میکنند
بسیار مشاهده کردهایم کسی که پشت آن اکانت آزاردهنده نشسته است و فرزند ما را میترساند. آنقدر بلد کار است و آنقدر وارد است که از هر نقطه ضعف و ابزاری استفاده میکند. حالا شما تصور کنید والدینی ترسو هم باشند. او ذره ذره وارد زندگی فرزند ما میشود و ممکن است منجر به اتفاقی شود که شما به عنوان والد هیچوقت نتوانید جبرانش کنید. مثالی که میتوانم در این باره بزنم این است که یک نفر اکانت یک دختربچه را داشت و او توانسته بود از طریق پیامهایی که به این کودک میفرستاد او را به انجام یکسری کارها دعوت کند و آن کودک هم آن کارها را انجام میداد و با همین پیامها توانسته بود کل حسابهای بانکی پدرش را خالی کند. در تمام این مدت این بچه میترسیده که این موضوع را به خانوادهاش بگوید. چون میگفت اگر پدرم متوجه همچین چیزی شود خیلی حالش بد میشود و من دوست ندارم پدرم را بترسانم.
این اعتماد را به کودک بدهید که مشکلاتش را به شما بگوید
والدین باید بدانند این ترسیدنها خطرناک است و جامعه افراد کودک آزار هم دارد و ما تنها ابزاری که داریم این است که با فرزندانمان گفتگو داشتهباشیم. تنهاییهایشان را درک کنیم. افسردگیهایشان را درک کنیم. گمان نکنیم اگر درگیری در خانه است تاثیری رو فرزندمان ندارد. حتما این درگیری در روان کودکمان تاثیر دارد و او آسیب میبیند. در نهایت باید به کودکمان این اعتماد را بدهیم که اگر هر اتفاقی برایت افتاد و هر کجای این ماجرا بودی بیا و به من بگو و نگران هیچ چیزی نباش. یعنی اگر وسطش هم قرار داشتی و اتفاقات وحشتناکی را هم پشت سر گذاشتی نترس و بیا مرا مطلع کن تا کمکت کنم. این «بیا به من بگو» واقعی باشد و فقط در لفظ و کلام نباشد که بچه نتواند به این جمله والدینش اعتماد کند.